۩۩۩ ☫ برآستان جانان (سایه) امیر هوشنگ ابتهاج  ☫ ۩۩۩  

چندین شبِ خاموشی؟ وقت است که برخیزم
وین آتـــش خنــدان را با صـــبح برانگــــیزم

 گــر سـوختنم شــاید افـــروختنم بـــاید
ای عشق بزن در من کز شعله نپرهیزم

صد دشت شقایق، چشم در خون دلم دارد
تا خود به کجا آخر با خاک در آمیزم

چون کوه نشستم من با تاب و تب پنهان
صد زلزله بــرخیـــزد آنگاه که برخیزم

برخیزم و بگشایم بند از دل پر آتش
وین سیل گدازان را از سینه فرو ریزم

چون گریه گـــلو گیرد از ابرفرو بارم
چون خشم رخ افزوزد
 در صاعقه آویزم

ای سایه، سحر خیزان دلواپس خورشیدند
زندان شب یلدا بگـــشایم و بگریزم

 

جانان سایه ,برآستان جانان منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

Portal Center All Gtas قالب وردپرس کافی نت آنلاین مرودشت؛ روبروی میرزاخانی کوچه شهید ایزدی Comparative Education پرنازچت موسسه مردم نهاد پویندگان شهر ایده آل دانلود برای شما دانلود تحقیق تدریس داوطلبانه کلینیک جدید دندانپزشکی تهران